جدول جو
جدول جو

معنی غرقه گشته - جستجوی لغت در جدول جو

غرقه گشته
(کَ دَ / دِ)
آنکه غرق شود. غرق شده. غرق گشته. رجوع به غرق شود:
مرد غرقه گشته جانی می کند
دست را در هر گیاهی میزند.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غرقه گاه
تصویر غرقه گاه
جای غرق شدن
فرهنگ فارسی عمید
(دِ نُ / نِ / نَ دَ)
غرقه شدن. غرق گشتن. در آب فرورفتن. خفه شدن در آب و مردن:
دلش غرقه گشته به آز اندرون
پراندیشه بنشست با رهنمون.
فردوسی.
دل خاقانی از این درد، برون پوست بسوخت
وز درون غرقۀ خون گشت و خبر کس را نی.
خاقانی.
خاک من غرقۀ خون گشت مگریید دگر
بس کنید از جزع ار اهل جزائید همه.
خاقانی.
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
پاره گشتن. دریده شدن. چاک شدن:
چون خرقه گشت بر کتف شب ردای قار
شد غرق در غلالۀ زر فرق کوهسار.
اثیر اخسیکتی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ تَ /تِ)
غرق شده. غرق گشته. مستغرق. رجوع به غرق و غرق شده شود:
مردی غریق گشتۀ بحر تحیرم
رندی غریب مانده به کوی قلندرم.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 313)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
فریفته شدن. گول خوردن. مغرور شدن. غره گردیدن. غره شدن. غره بودن. رجوع به غره شود:
به زرق تو این بار غره نگردم
گر انجیل و تورات پیشم بخوانی.
منوچهری.
تا غره گشته ای به سخنهایی
کاینها خبر دهند همی ز آنها.
ناصرخسرو.
غره چرا گشته ای به کار زمانه
گر نه دماغت پر از فساد بخارست.
ناصرخسرو.
پیریت چو شیر نر همی غرد
تو گشته ای به زور کودکی غره !
ناصرخسرو.
هزاردستان در چمن باغ به آواز خوش خود غره گشته. (مجالس سعدی مجلس اول)
لغت نامه دهخدا
(غَ قَ / قِ)
جای عمیق از آب که امکان خلاصی در آن متصور نباشد. (آنندراج). غرقگاه. آنجا که غرق شوند:
بس کس که اوفتاد در این غرقه گاه غم
چشم خلاص داشت، سفینه اش وفا نکرد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
غریق. در آب فرورفته. در آب مرده. در آب خفه شده. غارق. مغروق. غرق:
ای غرقه شده به آب طوفان
بنگر که به پیش تست زورق.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(دِ کَ /کِ دَ)
غرق شدن. فرورفتن در آب:
تا نشد پر بر سر دریا چو طشت
چونکه پر شد طشت در وی غرق گشت.
مولوی.
ز هر سو برو انجمن گشت خلق
کز آن گریه در خون همیگشت غرق.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(غَ قَ / قِ گَهْ)
مخفف غرقه گاه. رجوع به غرقه گاه شود:
شنیدن را به جای نقطه درها آرم آویزه
اگر بیرون نهم زین غرقه گه همچون صدف پا را.
درویش واله (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غرقه گشتن
تصویر غرقه گشتن
غرق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرقه گاه
تصویر غرقه گاه
جای غرق شدن غرقه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرق گشتن
تصویر غرق گشتن
مصدر) غرق شدن فرو رفتن در آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرقه گه
تصویر غرقه گه
جای غرق شدن غرقه گاه
فرهنگ لغت هوشیار